ترکه زن ژاپنی ميگيره هر پنج دقيقه بهش ميگه خوب خوابت مياد برو بگير
بخواب….!
))))))
لره زنگ ميزنه قم ميگه آقا لطفا يه امام جمعه برای ما بفرستين… ميگن:
يکی فرستاديم… لره ميگه: اونو کشتيم باهاش امامزاده ساختيم يکی ديگه
بفرستين !!!
)))))))
ترکه رو می برن دادگاه بهش ميگن چرا زنت رو کشتی، اونم شب دوم عروسيت؟
ميگه آخه باکره نبود.. ميگن خوب همون شب اول می کشتيش، ميگه آخه اون شب
بود..!!
))
ترکه ميره کلانتری ميگه جناب سروان طوطی من گم شده… افسره ميگه خوب
حالا ما چکار کنيم برات؟ ترکه ميگه هيچی، فقط ميخواستم بگم هر فحشی که به
آخوندا ميده نظر شخصی خودشه….
)))
چرخه زندگی مرد ها… در بچگی، مامان ذليل… جوونی، دوست دختر
ذليل…ميان سالی، زن ذليل….پيری، فرزند ذليل… بعد از مرگ، ذليل
مرده….
)
يه روز يه تركه مي ميره شب اول قبر…… ۶۲ فرشته ميان پيشش ۲ تاشون ازش
سوال مي كردن ۶۰ تاشون حاليش مي كردن
))))))))))))))))))
يارو ميره خواستگاري، از دختره خوشش نمياد، به باباي عروس ميگه: ما ميريم
يه دور ميزنيم، بر ميگرديم
ترکه بچش کور بدنيا مياد، پسر هم بوده؛ اسمشو ميزاره حيدر مريم زاده
))))))
زن رشتیه زايمان ميكنه، رشتیه با يه دسته گل بزرگ ميره بيمارستان و به
زنش ميگه: مادر شدنت مبارك! زنش ميگه: ممنون، اميدوارم تو هم يه روز پدر
بشی…..
))))
مگسه توي سالگرد ازدواجش، همسرش رو بغل ميكنه و بهش ميگه: عزيزم، من تو
رو با هيچ گهی عوض نميكنم…
))))
ترکه ميره کتابخونه کتابش رو پس ميده… خانم کتابدار ميگه: خوب کتابش
جالب بود؟ ميگه والا شخصيت زياد داشت، داستان خاصی هم نداشت… کتابداره
ميگه: ای وای پس اين شما بودين دفترچه تلفن منو برده بودين؟
)))
مي دوني آماره ازدواج در چه حيوني بيشتر است ؟ ………تو حلزون چون هم
خونه داره هم ماشين
)
مادره به بچش ميگه : مي دونم موهاي خواهرت رو كشيدي شيطونه گولت زد. بچه
هم ميگه :آره ولي لگدي كه تو دلش زدم ابتكار خودم بود
)))
ترکه کا رخانه عمامه سازی می زنه بعد از یک هفته پلمپش می کنند.بهش می
گن:تو کارت خوب بود جیکار کردی پلمپش کردند؟می رن تحقیق می کنند می بینند
روی عمامه ها آرم نایک می زده
))))))
از لره می پرسن آرزوت چیه؟ میگه: دکتربشم از اتاق عمل بیام بیرون بگم: متاسفم
ترکه ماه رمضون میره خونه دوستش می خوابه دوستش بهش میگه “سحر” صدات
کنم؟؟ ترکه می گه نه همون غضنفر صدام کنی بهتره …!!
لره با شلوار ورزشی میره مسجد بهش میگن چرا با شلوار ورزشی اومدی مسجد
میگه امروز مسابقه قرآن دارم
اصفهانیه میره مکانیکی، به تعمیرکار می گه: ۱ قطره روغن تو موتور، ۱
لیوان آب تو رادیات، ۱ لیتر بنزین تو باک بریز. تعمیرکاره می گه:
لاستیکتم کم بادس! می خوای توش بگوزم؟
ترکه میره دانشگاه به ۲ دلیل می فهمن ترکه ! ۱.. سامسونتشو می زاره تو
زنبیل ۲.. وقتی استاد تخته رو پاک می کنه اونم دفترشو پاک می کنه
به ترکه میگن “علی یارت” میگه یار خودتون تیم ما تکمیله !
ترکه مي ره آزمايشگاه با پرستاره دعواش مي شه ميگه اصلا «انمو» بدين مي خوام برم