بازتاب شخصيت مرحوم محمد رضا رحماني در «تيرانا»
همسايه اي از استاد اوستا مي گويد
تحليل رفتن بسياري از ارزش هاي اخلاقي، فقر و بي عدالتي از موضوعاتي است كه «مهرداد اوستا» در كتاب «تيرانا» به آنها پرداخته و با كلمات به ستيز با حكومت پهلوي برخاسته است
به مناسبت سالگرد درگذشت استاد «مهرداد اوستا» به سراغ دكتر «محمد رضا تركي» از استادان ادبيات و شاعران و از ساكنان محله پونك رفتيم تا درباره آثار و شخصيت استاد «اوستا» گفت وگو كنيم.
دكتر تركي، كتاب «تيرانا» يكي از آثار ارزشمند مرحوم اوستا را به صورتي خلاصه و نثري عامه عموم فراهم آورده است. وي در اين خصوص مي گويد: «سامان دادن به اين گزيده، البته آنقدر كه تصور مي رود، آسان نبوده، چرا كه دشوار ترين كار، ارائه متني نسبتاً منسجم از اثري است كه به خاطر ويژگي سبكي، نظم و ترتيب معمولي را بر نمي تابد. صاحب اين قلم، بي آنكه ذوق و دانش خود را واجد صلاحيت لازم بداند، با دست و دلي لرزان، ناچار به حذف بخش ها و عباراتي شده كه در قياس با بسياري آثار، نوشته هايي ارجمند به شمار مي آيند».
اوستا در «تيرانا» ستايشگر بزرگ طبيعت و زيبايي هاي آن است. او دل آزرده از دود و دم زندگاني امروز، آدم ها را به بازگشت به طبيعت مي خواند. او بهترين درودهايش را نثار فرزندان طبيعت مي كند. همانان كه همچون چادرنشينان و شبانان و ماهيگيران و... با زبان طبيعت آشنا هستند و آن را در مي يابند.
عشق به آزادگي و آزادي، بيان نابساماني هاي اجتماعي به ويژه انحطاط رقت انگيز جمعي از زنان آن روزگار از لحاظ اخلاقي، انتقاد از حكومتي كه كمر به تباهي انسان ها، به ويژه جوانان بسته بود. تحليل رفتن بسياري از ارزش هاي اخلاقي، فقر و بي عدالتي از موضوعاتي است كه «مهرداد اوستا» در كتاب «تيرانا» به آنها پرداخته و با كلمات به ستيز با حكومت پهلوي برخاسته.
محمدرضا تركي درباره شخصيت مهرداد اوستا مي گويد: «در لابه لاي صفحات همان كتاب «تيرانا» مي توان ديد كه فقر و تنگدستي در كنار عشق و شوري بي پايان به دانستن و بيشتر دانستن، چگونه شخصيت «محمد رضا رحماني» ـ نام شناسنامه اي اوستا ـ را صيقل مي دهد و او را به «استاد مهرداد اوستا» تبديل مي كند. زندگينامه اوستا تنها حديث نفس نيست، بلكه سرگذشت سرگشتگي ها، تكاپوها، افتادن و برخاستن هاي يك نسل از اهالي فرهنگ اين سرزمين است.
نسلي كه از پس سال هاي جنگ جهاني باليد و در كوران حوادث روزگار از جمله كشمكش هاي دوران ملي شدن نفت و پس از آن قد راست كرد.
نسل اوستا، نزاع تاريخي سنت و مدرنيته را با گوشت و پوست خويش لمس مي كرد و مي كوشيد از رهگذر انديشه ها و مكتب هاي گاه متناقض، روش زندگي كردن در دنياي امروز را بياموزد و به روشنايي فردا نقب بزند.
در واقع مهرداد اوستا بسياري از اين روش ها را در دوره هاي مختلف زندگاني خود آزمود و سرانجام روح او در كرانه هاي آرامش خيز انديشه ديني، آرام گرفت».
وي با اشاره به اينكه اوستا در كتاب «تيرانا» با رژيم شاه به مبارزه پرداخته است مي گويد: «اوستا در جايي آورده «تيرانا! اگر همت را به شكستن بت ميان بربندي و اگر بت شكني پيشه تو باشد؛ تو را همين بت شكني نيز بتي است و خداوندي! تو بياموز تا به جاي سوداي خدايي، «آزادي» را آرزو كني و اگر از شوربختي، چنان كوتاه دست باشي كه اسير پندارآيي، به جاي اينكه به «خدايان» رشك بري، آرزو را چراغ در آرزوي آزاده مردمي بسوزان و يا در جايي ديگر مي گويد: «اينان مي خواهند بينديشي، اما آنسان كه ايشان مي خواهند. تو را مي خواهند تا نگارنده انديشه آنان باشي و ترجمان انديشه اي كه انديشه اي نيز نيست. يعني تقليد از اخلاق فريبكارانه غرب».
حتي نوشته هاي مهرداد اوستا حرف امروز زمانه ماست. زمانه اي كه ابرقدرت ها در برابر آزادي و استقلال ما ايستاده اند. به حرف مهرداد اوستا يعني ما ملتي بزرگ هستيم چون دشمني بزرگ داريم و آنچه (آزادي) بسيار گرانبها است.
اوستا مي نويسد: «تيرانا! هر قدر تو را دشمني بزرگ باشد و قلمرو قدرتش هر چند دورتر كرانه، به همان اندازه، منش و موجوديت تو والا خواهد بود و بزرگوار».