گوشه ای از تعالیم اسلام و قرآن
عنوان : گوشه ای از تعالیم اسلام و قرآن
متن زیر بخشی از نامه ای است از طرف علامه محمد رضا حکیمی به فیدل کاسترو که در آن خلاصه ای از تعالیم اسلام و قرآن بیان شده است، هدف از ذکر این نامه در این سایت دعوت به اندیشیدن است، دعوت به اندیشیدن خود ما، راجع به دینی که داریم و شاید از محتوای آن به طور کامل خبر نداریم. (موفق و پیروز باشید)
نامه علامه محمدرضا حکیمی به فیدل کاسترو
حضرت عاليجناب، رياستجمهور محترم جمهوری كوبا دام جلاله پس از سلام و ادای احترام، معروض میدارد: برای آن عاليجناب، در جهت حمايت از محرومان جهان، و حفظ «كرامت انسان»، و مقاومت پايدار در برابر استعمارگران و مستكبران جهانی، همواره سلامتی، و طول عمر با نشاط و مقاومت، آرزو میكنم، و به رجال دولت و ملت نجيب و مقاوم كوبا – بوسيله آن عاليجناب – سلام میرسانم، و برای آنان آرزوهای نيك دارم. و از رفيق مجاهد و شجاعتان چه گوارا به احترام و عظمت ياد میكنم .
اينجانب از سالها پيش، به شخصيت بارز شما واقف بودم و بوجه اشتراك حمايت از محرم و مظلوم، و ايستادگی در برابر ظلم و غاصب، نسبت به آن جناب محبت و علاقه داشتم. خوب است اكنون كه مجال سخنگفتن با شما پيش آمده است، اين خاطره را نقل كنم: حدود ۴۰ سال پيش، در يك سخنرانی دانشگاهی، اينجانب درباره تعاليم بسيار مهم و انسانی و قاطع اسلام شيعی، و دفاع دامنگستر و پرشور و پرژرفای قرآنكريم و پيامبر اكرم و امامان مطهر، از حقوق طبقات مستضعف و مقاومت در حفظ «كرامتهای انسانی»، و ايستادگی در برابر ظالمان و مستكبران و انسانيت سوزان، تا سر حد شهادت، سخن میگفتم، و با شور و حرارتی خاص – كه از ذات اين تعاليم در روح من نفوذ میكرد – كلمات را ادا میكردم. عنوان سخنرانی، در آنجا «تفسير آفتاب» بود، به اين معنا كه خورشيد كه در سراسر كره زمين بر زندگيها و انسانها میتابد، برای نشر عدالت جهانی و حفظ كرامت انسانی است ... نه تقويت ظالمان، و گرمكردن فضای زندگی ستمآفرينان، و انسانيتنشاسان ... و اگر اكنون چنين نيست بايد چنين شود، و كوشيدن و جهادكردن در راه انسان و عدالت وظيفهای خطير و بدلناپذير است. اين سخنان را با قاطعيت و استناد به دستورهای قرآن و پيشوای اسلام میگفتم، و ارواح شنوندگان سخت تحت تأثير اين حقايق متعالی و تعاليم انسانی قرار گرفته بود. در يكی از آن روزها، يكی از دانشگاهيان فاضل – كه به حضرتعالی هم ارادت داشت – پس از پايان سخنرانی نزد من آمد و گفت: «ایكاش امروز، آقای فيدل كاسترو، در اين محفل حضور میداشتند، و به اين سخنان گوش فرا میدادند، و میديدند كه تعاليم دينی ما برای بشريت چه پيامهايی دارد، و ما با ايشان و مبارزات ايشان، تا چه اندازه وجه اشتراك داريم. با اينكه تعاليم عدالتگستر و انسانيتپرور دينی ما به ۱۴ قرن پيش و هنگام ظهور اسلام، و شكلگرفتن سخنان امام علی(ع)، در «نهجالبلاغه» (بزرگترين منشور دفاع از انسانيت، و كوبيدن محروميتآفرينی و حرمان) میرسد، و به نوع اجرايی متكی است كه امام علی، در حكومت پرمشكل و كوتاه خود، فرياد میزند كه تنها شهر «كوفه» را دشمن در اختيار من باقی گذاشته است. و در اين شهر كه من بر پايه دين خدا بر آن حكومت میكنم، يك تن، مستمند، گرسنه، بيكار، بدون خانه و سامان، و مظلوم و محروم به هم نمیرسد. و آيا تاكنون، روزی رسيده است كه خورشيد بر آباديها و ويرانيها بتابد، و رئيس حكومتی بتواند صادقانه چنين ادعايی كند؟
باری، عاليجناب! بدينگونه مینگريد، كه پيوند انسانی و آرمانی و روحی ميان ما به ۴۰ سال پيش بازمیگردد. پس من میتوانم به خود اجازه دهم كه اندكی از وقت گرانبار و حساس شما را – با نوشتن اين نامه – بگيرم .
من مصاحبه شما را با كشيش محترم، جناب آقای فری بتو (FREI BETTO) خواندم. مصاحبه شما با ايشان، دوباره به زبان فارسی، به دست چند نويسنده و اديب ترجمه شده است. كشيش محترم از شما سؤالهايی میكند و پاسخهايی میشنود. در اين مصاحبه، شما از ايشان میپرسيد: در مسيحيت چه تعاليمی درباره محرومين و دفاع از آنها و ايستادگی در برابر ظلم داريد؟ جناب فری بتو، چند جمله معدود در پاسخ شما ياد میكنند: به هنگام خواندن اين كتاب، همواره میانديشيدم، كه در «تعاليم اسلامی»، (چه آنها كه در قرآنكريم آمده است و چه آنهايی كه در سخنان و تعاليم پيامبر اكرم و امامان)، از اينگونه تعاليم و احكام قاطع و موجآفرين فراوان آمده است و جزو تعاليم و احكام اصلی دين اسلام است، كه هم از نظر شماره چندان بسيار است، كه به چندين جلد كتاب میرسد، و هم از نظر محتوی، در بلندترين آفاق «فردسازی» و «جامعهپردازی» و نشر عدالت و آزادی جای دارد. و من به نمونههايی در اين نامه اشاره خواهم كرد .
اين نكته را نيز خاطرنشان سازم، كه در سفر آن عاليجناب به سرزمين ما – چندی پيش – بسيار مشتاق بودم كه شما را زيارت كنم، ليكن افسوس كه اشتغالهای مطالعاتی و تحقيقاتی، به همراه بيماری، و كمی روزهای ماندن شما در ايران، اين توفيق را از من گرفت، اگر چه از طريق تلويزيون، برنامههای شما را در ايران میديدم .
و چنين اتفاق افتاد، كه پس از بازگشت شما از ايران، از برخی شنيدم كه آن جناب، در اين سفر ( و حتی پيش نيز، در چند مورد) گفته بودند كه دوست دارند، از دين اسلام و تعاليم قرآن چيزهايی بدانند .
و من شادمان شدم از اين روحيه پويا، و فرصت را برای خود مغتنم شمردم، كه ادای وظيفهای كنم، و اجابت خواست آن انسان صادق در رفتار خود با مردم، و مقاوم در برابر دشمنان عدل و فضيلت و انسان و انسانيت (بويژه دولت سفاك و تروريست و جهانخوار آمريكا، و پشتيبان خبيثترين و كثيفترين باند تروريستی ...) را برعهده گيرم .
و من در نظر گرفتم كه ۲ جلد از كتاب «الحياة» را – كه به زبان اسپانيولی ترجمه شده است- به حضورتان از سوی خود و برادرانم (كه شريك و همدم من در اين تأليف بودهاند) ارسال دارم. و بعنوان ادای احترام، نامهای برايتان بنويسم، ليكن دوستان گفتند نامه اگر قدری مفصل شود، و مطالبی در آن ذكر گردد، مناسبتر است .
الحياة، دارای دو دوره است، كه دوره اول آن در ۶ جلد، ابتدا به زبان عربی انتشار يافته است. سپس بوسيله مرحوم استاد بزرگوار آقای احمد آرام، به فارسی ترجمه گشته، بعد از آن، ۲ جلد آن ( ۱ و ۲) به زبان اسپانيولی (بوسيله فاضل محترم، آقای معلمیزاده) برگردانده شده است. چنانكه جلد ۱ و ۲ به زبان اردو نيز (بوسيله فاضل محترم، آقای عابد عسگری) ترجمه و منتشر گشته است .
گرچه در همين ۲ جلد ترجمه شده به زبان شما (كه در ۴ جلد به چاپ رسيده است و تقديم میشود)، درباره انسان، شناخت، آزادی، عدالت، تفكر و مدنيت متعالی، تعاليم بسياری آمده است، و مستند است به دو منبع اصيل شناخت اسلام، يعنی كتاب و سنت (قرآن و حديث)، بويژه در ۲ باب آخر جلد چهارم اسپانيولی كه مسائل و موضوعاتی مهم – اگرچه به اختصار – درباره حاكميت و نسبت آن با تودهها، و رساندن حقوق همه صاحب حقوقان – با كمال احترام – به آنان، و رعايت دقيق و كامل محافظت از كرامت انسان، ذكر شده است. ليكن ايكاش جلد ششم آن نيز – بزودی – به اسپانيولی ترجمه گردد، و در دسترس شما قرار گيرد، كه در آن جلد، بحثهای خاص و بیسابقهای درباره حقوق انسان، و شخصيت انسانی، و ضرورت اجرای عدالت – تا جايی كه فقر از جامعه بهكلی ريشهكن شود – گردآوری شده است .
من اكنون – با اجازه شما – وارد مباحث مختصری میشوم، كه میخواهم از ۳ منبع مهم اسلامی و اسلامشناختی برای شما بنگارم: قرآنكريم، پيامبر اكرم، و امام علی .
قرآنكريم :
اصولاً اگر بخواهيم همه تعاليم قرآن و اسلام را در دو كلمه، خلاصه كنيم، چنين میشود :
۱ - توحيد
۲ - عدل
« توحيد»، يعنی: «تصحيح رابطه انسان با خدا »
« عدل»، يعنی: «تصحيح رابطه انسان با انسان »
و اكنون شما به هر شناخت اسلامی، يا حكم اسلامی، يعنی اسلام از جنبههای نظری و جنبههای عملی آن كه نگاه كنيد، هيچ چيز را خارج از دو موضوع بالا نمیبينيد. و خوب توجه داريم كه برای سعادت كامل (يعنی دنيوی و اخروی، يا به تعبير ديگر: سعادت فانی و سعادت باقی) انسان، همين دو اصل و رعايت دقيق نظری و عملی آن – در ضمن انواع تربيتها و برنامهريزيهايی كه بايد عملی گردد – كافی و بسنده است .
انسان، پس از اعتقاد به خدا، با ادای تكليف نسبت به آفريدگار خويش، در بعد ابدی كامياب است؛ و پس از اعتقاد به اهميت عدالت و اجرای آن (كه آزادی معقول نيز در دل آن خفته است)، در سعادت اجتماعی و رسيدن به زندگی سالم اجتماعی به چيزی نيازمند نيست .
كدام جامعهای است، كه در آن به فرياد قرآن، درباره توحيد و عدل ترتيب اثر دهند، و از سقوطهای بزرگ نرهند؟ و در هر كشور اسلامی، و در هر مجتمع قرآنی كه ديده شود، وضع جز اين است كه گفته شد، در آنجا اسم اسلام است نه رسم اسلام. درگيريها به نام اسلام است نه برای اسلام. در اين گونه اجتماعات، ايمان توحيدی و عمل عدلانی از قوت و قدرت افتاده است. و بايد – در آنجاها – فريادگران فرياد توحيد و عدل سر دهند، تا جامعههای خراب را بيدار كنند، و حاكميتهای غافل را بلرزانند .
در رسالت قرآنی، دو مسئله، دو ركن بنيادين است :
۱ - تربيت سالم، يعنی «فردسازی» (به منظور جامعهسازی ).
۲ - سياست عدل، يعنی: «جامعهپردازی» (به منظور فردسازی ).
و بطور خلاصه، جامعه قرآنی، «جامعه قائم بالقسط» است، و حاكميت قرآنی، «حاكميت عامل بالعدل». هر چه جز اين باشد، نام اسلامی و قرآنی بر آن روا نيست .
آقای رئيسجمهور
منظور نهايی قرآن – در تعاليم و آيات خويش – رساندن انسان است و «حيات طيبه»، يعنی: «زندگی رشدآور». هدف نهايی در اين دين ساختن چنين جامعه و چنين حياتی است. و برای رسيدن به چنين هدفی بس بزرگ، نمیتوان به «فردسازی» پرداخت، بدون «جامعهپردازی» (و پيراستن جامعه از انواع عوامل سقوط انسانی)، چنانكه نمیتوان به «جامعهپردازی» پرداخت، بدون «فردسازی». در اينجا سخنی از پيامبر اكرم رسيده است بسيار آموزنده: «كلكم راع و كلكم مسوول عن رعيته»، يعنی همه افراد جامعه اسلامی مانند چوپانند، و همه نيز مانند رمه. در اين مسئوليت مضاعف و مركب، خوب بينديشيد. در چنين جامعهای، همه مسئول همهاند، همه ناظرند همهاند، همه معلم همهاند، همه پندآموز همهاند، و حتی همه پليس همه، و جامعهای از اين انسانیتر و يكدستتر
میتوان تصور كرد؟
پس، حركت اسلام، در جهت ساختن انسان و جامعه، به منزله سكهای است دورو، كه بدون هر يك از آن ديگری تحقق نمیيابد، يعنی تا افراد ساخته نشوند جامعه ساخته نمیشود، و تا جامعه ساخته نشود افراد ساخته نمیشوند. بنابراين، در جامعهای كه قرآن میخواهد بسازد، شما مسئوليت يكجانبه پيدا نمیكنيد، يعنی نمیشود فرد فقط مسئوليتهای فردی داشته باشد نه مسئوليت اجتماعی، يا جامعه فقط مسئوليت اجتماعی داشته باشد نه مسئوليت فردی. و بدينگونه است كه بنای باشكوه «انسانيت عملی» ساخته میشود، و انسانها از عدالت محروم میگردند و نه از كرامت. و البته آزادی معقول هم – چنانكه ياد شد – در درون عدالت جای دارد و لازمه عدالت است، ليكن عدالت لازمه آزادی نيست. و به همين دليل است كه در جامعه قرآنی، قدرت هدف نيست، بلكه وسيله است، و بقدر ضرورت از آن استفاده میشود. قدرت برای رسيدن به اهداف قرآنی (حيات رشدآور) است نه اغراض شيطانی، و خردكردن كرامت انسان، و خوردن حقوق انسانها، چنانكه قدرت دولت آمريكا يك نمونه بارز آن است. يعنی خروج از حد انسانيت و دخول در جركه سبعيت. آمريكا نه تنها نمیگذارد كه در كشور خودش، انسانيت متعالی و رشدآور و فرشتهگون شكل بگيرد، بلكه كشورهای ديگر – مانند كشور ما – را از تحكيم اركان حيات قرآنی باز میدارد، و با عوامل نفوذی و نشر فرهنگ متناقض با فرهنگ قرآنی، از سامانيابی يك «جامعه قرآنی» ممانعت میكند، تا مبادا بسياری از كشورهای زير نفوذ او، سر به آزاديخواهی و آزادگی بردارند، و او را تحت قدرت شيطانی و تسلطهای غصبی خويش به زير كشند، و در برابر انسانيت به پوزشخواهی وادارند، و در برابر نواميس انسانی خاضع سازند .
در هر حال، ما اگر بخواهيم، «جامعه قرآنی» را به روشنی تعريف كنيم چنين تعريف میشود :
« جامعه قرآنی، جامعهای است كه عوامل رشد انسانی انسان در آن موجود باشد، و موانع اين رشد مفقود ».
قرآن، انفجار ملكوت ادراك است، در آفاق سعادت جاودانی .
قرآن، ستون خيمه انسانيت است در قرون و اعصار .
قرآن، جاری صلابت اعصار است در امتداد تاريخ .
قرآن، انسان را وا میدارد تا در احوال امتهای پيشين و سرگذشت تمدنهای باستانی نيك بينديشد، تا از روزگار ستمگران كه خود به ستم دچار گشتند عبرت گيرد، و از ستمكردن بپرهيزد .
قرآن، عدالت را فرياد میكند، تا مردمان همه زير سايه گسترده عدل زندگی كنند، و هر كس بتواند به رشد خويش برسد .
قرآن، میخواهد كه مردم قهرمانانه جباران را بكوبند، و طاغوتهای سهگانه: فرعون (طاغوت سياسی)، قارون (طاغوت اقتصادی) و هامان (طاغوت فرهنگی) را، در هر جا و هر وقت نابود سازند .
قرآن، به مردمان انگيزه میدهد، تا برای فهم حقايق هستی و شناخت پديدههای گوناگون وجود بكوشند و تلاش كنند، و راه نظم و تجربه را پيش گيرند، و از نيروی عقل خود حداكثر استفاده را ببرند .
قرآن، میخواهد كه مردم، در راه نجات انسان محروم، آتش انقلابهای دگرگونساز را برافروزند، و با سردمداران ستم و تباهی نبرد كنند، . در هر لحظهای نيازی به قيام بود – برای اصلاح جامعههای فاسد و حكومتهای جائر – به پا خيزند .
قرآن، میخواهد كه انسانها حماسهسازانی دلاور باشند. و از جانبازی در راه ارزشهای متعالی بازنايستند .
قرآن، میخواهد كه مسلمانان، پيامآوران صلح و امنيت برای همه مردم جهان باشند، و پايههای حكومتهای سالم را استوار سازند، و از حدود الهی در نگذرند، و به هيچ كس – چه مسلمانان و چه غيرمسلمانان – ستم نكنند .
قرآن، میخواهد كه مردمان – با كوشش – نعمتهای الهی را زياد كنند، و طبيعت را بشناسند و مسخر سازند، و شهرها را آباد و زيبا كنند، و از ديدن بوستانها و مرغزارها و و رودهای جاری و دريا و آسمان و ستاره و ماه لذت برند، و پندآموزند، و عدالت را – بصورتی دقيق – مراعات نمايند، و زندگی را برای همه و همه نيكو و دوستداشتنی سازند، و از هرگونه خودخواهی و غيرفراموشی و انحصارطلبی – بشدت تمام – پرهيز كنند، تا به تقوای فردی و اجتماعی و سياسی و حقوقی و اجتماعی و مدنی دست يابند .
قرآن، میگويد، اموال نبايد در دست گروهی خاص باشد، بلكه بايد در ميان همه مردم به گردش درآيد (و مانند خون در همه رگهای پيكر اجتماعی جاری گردد ).
قرآن، راه رسيدن به تقوی (سلامت انديشه و عمل) را، اجرای بیدريغ عدالت میداند .
قرآن، میخواهد كه مردم دروغ نگويند، كم نفروشند، غيبت نكنند، بد يكديگر را نخواهند، و زندگی را بازاری بدانند كه انسان بايد از آن توشه برگيرد. و اين توشه، تقوی است. و تقوی، عدالت و خدمت به انسانيت است .
قرآن، میخواهد مسلمانان، شجاع، بامحبت، جهاد آشنا، سلحشور، و مدافع مرزهای ارزشهای قرآن و اسلام، و سربازان دفاعگر سرزمينهای قرآن و قبله باشند، و در «دفاع از اسلام و نواميس اسلامی» سستی نورزند .
قرآن، انسان را تكريم كرده و حفظ كرامت انسان را لازم شمرده است. و مدار تعاليم و احكام قرآن، پس از توحيد، انسان است و عدالت و آزادی، و رشد در دو جهت مادی و معنوی .
قرآن، تنزيلی است كه جانب پروردگار عالميان، كه فرشته امين وحی آن را بر قلب محمد(ص) فرود آورده است، به زبانی عربی روشن، تا جهانيان را بيم دهد .
قرآن، آيينه تجلی پروردگار هستيهاست برای بندگان خويش .
قرآن، سرآمد همه كتابهايی است كه پيش از قرآن از جانب خدای متعال نازل شده است (و پس از قرآن ديگر كتابی از آسمان فرود نخواهد آمد ).
قرآن، جداكننده حلال و حرام كردارهای مختلف فردی و اجتماعی انسان است .
قرآن، هدايتكننده به استوارترين و محكمترين طريق است .
قرآن، بشارتدهنده مؤمنانی است كه «عمل صالح» دارند، به پاداشی بزرگ .
قرآن، پيشوايی مهربان، و اندرزگويی خالص است، كه به «صراط مستقيم» هدايت میكند، صراطی كه هيچ تعدد و تفرقهای در آن نيست. چنانكه خود بصراحت میگويد: «و ان هذا صراطی مستقيماً فاتبعوه. و لاتتبعوا السبل، فتفرق بكم عن سبيله، ذلكم و صاكم به لعلكم تتقون - اين، صراط مستقيم الهی است، پس پيرو آن باشيد، و به راهها و صراطهای ديگر مرويد، كه گم و گور میشويد و از راه خدا میمانيد. خداوند شما را بدينگونه سفارش میكند، تا بشنود كه از اهل تقوی گرديد ».
قرآن، كتابی است كه توحيد درست (خالی از انواع شركها و الحادهای بصورت توحيد) در آن است، و توحيد، توحيد قرآن است نه جز آن .
قرآن، برهان حقيقت است از جانب پروردگار بزرگ، و روشن است و بينش درونی است .
قرآن، چراغی است خاموش ناشدنی .
قرآن، عهدنامه خداوند متعال است برای بندگان، با بينشهای نمايان و ظواهر تابان .
قرآن، پرچم نجاتی است كه هر كس در زير سايه آن قرار گيرد گمراه نمیشود .
قرآن، كتابی است كه بشريت را سراسر – به فروغگيری از پرتو عقل فرامیخواند، و انسانها را به تفكر و تدبر در آيات كوچك و بزرگ هستی وامیدارد .
قرآن، منبع حكمت و علم است، و كانون خودسازی و تربيت .
قرآن، معلم كار و كوشش است، و مژدهدهنده انقلابهای دگرگونساز .
قرآن، كتابی است كه در آن حقايق بسيار شفاف و مرزبندی شده بيان گشته است، بدون هيچ شكی و اختلافی (... و لو كان من عند غيرالله، لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً - اگر قرآن كتاب خدا نبود، سرريز از اختلاف بود ).
قرآن، ميزان عدالت، و فراخوان با اقامه قسط است .
قرآن، كتاب دوستداشتن است (دوستداشتن خدا انسان را، و انسان خدا را ).
قرآن، مژدهدهنده است، بيمدهنده است، و دعوتگر به تعهد و پايداری و مقاومت .
قرآن، امركننده به اجرای عدالت و احسان و كار نيك و رعايت تقوی است .
قرآن، فراخواننده مردم است كه برای خدا گواهان حق، و پايوندان اقامه قسط باشند .
قرآن، فريادگر همياری در راه نيكیكردن و پرهيزگاری، و هميارینكردن در راه گناه و كينهتوزی است .
قرآن، آموزگار گذشت و عفو، و امر به كارهای نيك، و ترك فساد و تباهكاری است .
قرآن، خواهان آن است كه مردمان در برخوردهای بزرگوارانه رفتار كنند، و مسلمانان اهل چشمپوشی و تواضع باشند، و متكبرانه راه نروند، و از خود راضی و سركش نباشند .
قرآن، خواهان آن است كه مردم خدا را بسيار ياد كنند، كه اطمينان دل و آسايش روح به ذكر «الله» بدست میآيد .
قرآن، خواستار آن است، كه با تأمل و تأنی و به خود يادآوریكردن، آيات آن را بخوانند (نه با شتاب و حواسپرتی)، چون قرآن كتاب خدای متعال است كه به سوی خلق فرستاده است، تا در آيات آن – يك يك – تدبر (انديشه ممتد) كنند، و با طهارت و علوم قرآن، پردههای پوشاننده حقيقت را از دلهای خود پاره كرده بدور افكنند .
قرآن، بدان فرامیخواند كه مردم از ركود جسمی و روحی در آيند، و در زمين سير و سفر كنند، و با چشم باز و اعماق بين در هر چيز بنگرند .
قرآن، كتابی است كه به انسانها فرصتهای تدبر ژرف و انديشيدن سازنده نشان میدهد، هم درباره بدن و چگونگی آفرينش آن از مراحل اوليه، و هم درباره استعداد و روحی كه آفريدگار به انسان داده است، و هم درباره تكاملهای او در هستی انسانی. و قرآن انسان را میانگيزاند تا در فاصلههای حياتی خويش (كودكی، نوجوانی، جوانی و ...) نيك بينديشد، تا پايان زندگی و انتقال به جهان ديگر، و عوالم و نشآتی كه در آنجا هست .
قرآن، كتابی است كه فرا میبرد انسان را تا دنيای تأمل و تدبر، و فهميدن خلاق، از راه موفق حقی كه در انفس و آفاق در حال تجلی است .
قرآن، كتابی است كه انسان را وادار میسازد، تا در احوال امتهای پيشين و چگونگی سرنوشت آنان، و تمدنهای باستانی، و شدايد و گرفتاريهايی كه برای پيشينيان، به دليل ظلم و ستمی كه كردند پيش آمد (فلما نسوا ما ذكروا به، فتحنا عليهم ابواب كل شیء - چون هر چه به آنان تذكر داديم به دست فراموشی دادند، ما درهای بدبختيها و عذابها را بر روی ايشان گشوديم ...)
قرآن، همچنين كتابی است كه سرگذشت مردمانی را نيز ياد میكند، كه به دليل پايداری در راه خدا، و ايثار مال و جان، و پيروی از حقيقت تابناك، با هدايت الهی به انقلابهای دگرگونساز، و بركات و رفاه در زندگی دست يافتند، و دست غاصبان حقوق خويش را قطع كردند .
قرآن، كتابی است كه به مردمان انگيزه میدهد، تا برای فهم حقايق شناختی و معرفت الهی بكوشند و بتلاشند، و در سير مترقيانه روحی چنان پيگير باشند، تا به آستانه قرب خداوندی برسند، زيرا كه آفريننده آنان، و روزیدهنده آنان، و همواره نعمت حيات و عقل را در اختيارشان قرار داده است، در هر آن، آن را تجديد میكند، و گر نه هم حيات را از دست میدادند، هم عقل را. و بدينگونه انسانهای باخردی كه در جهان انديشيدهاند، و راه را از چاه شناختهاند، با آرزومندی و سرخوشی به نزد پروردگار خويش میروند – پيش زا آنكه آنان را نوميد و مقهور به درگاه او كشند – و اينگونه انسانها از آستان الهی طلب آمرزش میكنند. تا آنان را ملحق سازد، به صابران، صادقان، خاشعان، انفاقكنندگان و در سحرها آمرزشخواهان (... الصابرين و الصادقين و القانتين و المنفقين و المستغفرين بالاسحار )
قرآن، كتاب «نماز» است مردم را فرام میخواند تا نماز را برپای دارند و زكات بدهند، و با نمازگزاران نماز گذارند و در پيشگاه آفريدگار ازل و ابد، به ركوع و سجود روند .
قرآن، كتاب «عدالت»، كه عدالت را فرياد میكند، و بر تحقق آن تأكيد میورزند، تا عادلان را در زمين جانشين خود سازد، و آنان را وارث همه چيز گرداند .
قرآن، میخواهد كه مردم همه خير را بخواهند .
قرآن، میخواهد كه مردم قهرمانانه جباران را بكوبند، و طاغوتهای سهگانه (طاغوت سياسی – فرعون هر جا و هر قوم، طاغوت اقتصادی – قارون هر جا و هر قوم، و طاغوت فرهنگی – هامان هر جا و هر قوم) را سرنگون سازند، تا برای انسانها زمينه عزت و سربلندی فراهم آيد .
قرآن، میخواهد، مسلمانان سست عنصر نباشند، و اندوه به دل خويش راه ندهند، تا با ايمان قاطع و عمل صالح، سروران جهان گردند .
قرآن، میخواهد كه مردم، در راه نجات انسان محروم، آتش انقلابهای دگرگونساز را برافروزند، و با پيشوايان كفر و گمراهی و ظلم نبرد كنند، و در هر لحظه نيازی به قيام بود. برای اصلاح جامعههای فاسد و حكومتهای جائر از پای ننشينند .
قرآن، میخواهد مسلمانان، مبلغان صلح و امنيت برای همه مردم جهان باشند، و پايههای حكومتهای سالم را استوار سازند، و از حدود الهی در نگذرند، و به هيچكس – چه خودی و چه بيگانه – ستم نكنند .
قرآن، میخواهد هميشه دستهای از مؤمنان، مردمان را به كار خير فرا خوانند، و امر به معروف و نهی از منكر را با جديت (و در صورت وجود شرايط) اجرا كنند .
قرآن، میخواهد كه مردم نعمتهای الهی را زياد كنند، و بر اموال بصورت صحيح بيفزايند، و شهرها را آباد و زيبا سازند، و زندگی و معيشت را نيكو دارند، و در استفاده از نعمتهای الهی، عدالت را مراعات نمايند، يعنی آنها را در دسترس همه قرار دهند، و از هر گونه ويژه خواهی و خصوصیطلبی پرهيز كنند .
قرآن، میخواهد كه اموال در دست شماری سرمايهدار نگردد و بصورت «دولة بين الاغنياء» درنيايد، و در اختيار همگان باشد. و كوششهای تكاثری و زندگيهای پرريختوپاش و مسرفانه اشرافی را براندازند، تا محرومين فرصت رسيدن به حقوق پايمالشده خويش را به دست آورند .
قرآن، میخواهد كه مردم از اسراف بپرهيزند، و بپرهيزند، و بپرهيزند ...
قرآن، میخواهد كه در راه ادی تكليفهای مختلف فردی و اجتماعی، و وظايف الهی – انسانی خويش بكوشند و حوصله به خرج دهند، و در اين راه هيچگونه سستی و كسلبودن به خود راه ندهند، و بدانند كه آفرينش آسمان و زمين، و زندگی چند روزه انسان در كره ارض و سپس مرگ و انتقال به عالم بيخود و بیهدف نيست .
قرآن، میخواهد مسلمانان اختلاف نداشته باشند، و امت واحده باشند، و عاملان تفرقه را چنان مأيوس كنند، كه آرزوی خود را به گور برند .
قرآن، میخواهد انسانها به جمال جهان و زيباييهای شادیآور زندگی به چشم لذت بردن – و در عين حال آموختن – نگاه كنند، و در اين خورشيد و ماه و ستارگان و دريا و صحرا و درختان و گياهان و شكوفهها و گلها و بيشهها و كوهها و پرندگان رنگارنگ و جانوران وحشی دشتی و دريايی و باغهای سرسبز شادیآور و بوستانهای انبوه در هم تنيده، يا چشم زيبانگری و زيباشناسی بنگرند، و اينهمه جمال و زيبايی خيرهكننده را ساده نگيرند ...
قرآن، میخواهد مردم نگاههای تفريحی و شاديجويانه – و فراگيرانه – خويش را به جهان و آنچه در آن است، با توجه به ملكوت عالم و باطن وجود درآورند، تا به سر الهی در هر چيز – به اندازه استعداد و توجه و تأمل خود – پی ببرند، و از ظاهر عالم به باطن برسند، و چشم ظاهر را وسيله رسيدن به چشم باطن قرار دهند .
قرآن، میخواهد، در همه اين امور كه ذكر شد، تكيهشان به هدايت قرآنی باشد، يعنی با عصای قرآن در پهنه كائنات سير كنند، و با مشعل قرآن همه جا را روشن ببينند. و مهمتر از همه اينكه از تعمق و تدبر در خود «قرآنكريم» - فهرست جهان كبير است – و انديشيدن در آيات مبهوتكننده آن، كه همواره دارد با مردم سخن میگويد، غفلت نكنند، و بدانند كه قرآنكريم يك كتاب معمولی نيست، بلكه ريسمانی است كه آنان را به آفريدگارشان و روزیدهندهشان وصل میكند، غرائب آيات آن تمام نمیشود، عجائب اسرار آن پايان نمیپذيرد، و شباهتی و ربطی به سخن مردمان و كلام انسان عادی ندارند .
قرآن، میگويد، دانشمندان، به هيچ روی، قابل مقايسه با مردم بیدانش نيستند .
قرآن، میگويد، مجاهدان در راه ارزشهای متعالی، برای رسانيدن انسانيت به رشد انسانی، پاداشی بسيار بسيار برتر و بيشتر دارند .
و قرآن، ...
پيامبر اكرم
و چند سخن از پيامبر اكرم، در جهت معرفی محتوای اسلام :
پيامبر اكرم: يكساعت عدالت، بهتر از هفتاد سال عبادت خداست. (در اينجا ملاحظه میكنيد كه در يك دين، كه بايد همه توجهش به عبادات و مناسك دينی معطوف باشد، چگونه جانب انسان و عدالت در جامعه و زندگی و معيشت و اقتصاد، مراعات شده است، تا جايی كه يكساعت عدالتكردن نسبت به بندگان خدا، ۷۰ سال عبادت خدا بشمار آمده است؟ !)
پيامبر اكرم: حقوق مستمندان در اموال توانگران است. پس هر كس گرسنه و برهنه بماند، مسئول او، توانگرانند .
پيامبر اكرم: اهل هر آبادیای كه در آن گرسنهای بسر برد، از رحمت خداوند محرومند .
پيامبر اكرم: بالاترين مرتبه خردمندی – پس از ايمان به خدا – جلب دوستی مردم است، و نيكیكردن در حق هر كسی، چه خوب باشد چه بد .
پيامبر اكرم: هر كس حق مظلومی را از ظالم بگيرد و به او بدهد، با من (كه پيغمبرم)، در بهشت همرتبه است .
پيامبر اكرم: هر مديونی كه نتواند دين خود را ادا كند، چون به حاكم اسلامی اظهار كند، پرداخت دين او وظيفه حاكم است .
پيامبر اكرم: ای مسلمانان! حقوق مستمندان را بدهيد، تا نمازتان در درگاه خداوند قبول شود .
( در اسلام نماز ستون دين شمرده شده است. و نماز و عبادت، هنگامی از نظر يك مسلمان ارزش دارد كه قبول درگاه خدا واقع شود. حال توجه كنيد به اين دقت و ظرافت و استحكام، در روحسازی افراد در جامعه اسلامی كه میگويد، اگر حقوق محرومان را بدرستی پرداختی، نماز و عبادتت قبول است ).
پيامبر اكرم: هر كس مالی باقی گذارد، از آن وارثان اوست، و هر كس قرضی يا مزرعهای باز گذارد، متعلق به حاكميت است .
پيامبر اكرم: من مأمور شدم تا ميان مردم به عدالت رفتار كنم (از قرآن ).
پيامبر اكرم: هر كس در كنار دانشمندی بنشيند، كنار دوست خدا نشسته است، و خداوند او را به بهشت وارد میكند .
پيامبر اكرم: هر كس پس از اينكه او را بترسانند، به جرمی اقرار كند، اين اقرار ارزش قضايی ندارد .
پيامبر اكرم: زنان مانند دسته گلند، پس با آنان خشونت نكنيد .
امام علی: (امام علی پرورده قرآن و محمد(ص) است). و از دهسالگی در دامان پيامبر بزرگ شده است، و هيچ لحظه از عمر اجتماعی او به پليديهای جاهليت آلوده نگشته است. او يك نمودار كامل از قرآن و محمد و اسلام است. اينك چند نمونه از سخنان و تعاليم و رفتار امام علی، در برابر انسانيت و عدالت و تاريخ .
امام علی: هر كس به قدرت رسيد نبايد نور چشمان و نزديكان خود را در كنار خود جمع كند، تا آنها به حقوق مردم دست درازی نكنند، و فرصتی برای سوءاستفاده نيابند .
امام علی: خداوند بر حاكم اسلامی واجب كرده است، كه زندگی او و خانوادهاش با پايينترين فرد جامعه همسطح باشد .
امام علی: مبادا گمان كنيد، جامعه بدون اجرای عدالت اصلاح میشود! ای كارگزاران حكومت اسلامی، پست و مقام، امانت است و در دست شما برای انجام وظيفه، نه دكهای برای چپاول اموال عمومی .
امام علی: نظارت بر بازارها و نرخها لازم است و ناظرانی كه خيانت كنند بايد به سختترين كيفرها برسند .
امام علی: اگر حسن و حسين (دو فرزندش كه نواده پيغمبر نيز بودند)، خطايی كنند، كمترين گذشتی در حقشان نخواهم كرد .
امام علی: من قدرتمندان را خوار و ناتوان میكنم، تا حق ضعيفان را از حلقوم آنان بيرون كشم، و ضعيفان جامعه را چنان قدرت میدهم كه بتوانند به همه حقوقشان برسند .
امام علی: عالمان و آگاهان جامعه، در برابر محروميت محرومان بیپناه، و قدرت مالی و نفوذ ثروتمندان (ديكتاتوری مال)، در نزد خدا مسئولند .
امام علی: شبها برويد، و نياز مردم نيازمند را – حتی آنان كه در خوابند – برآورده سازيد .
امام علی: اگر حكومت، اسلامی باشد به احدی ظلم نمیشود، حتی غيرمسلمانان، و زندگی هيچ كس با محروميت و كمبود نمیگذرد، حتی غيرمسلمانان .
امام علی: روزی جمعی از شخصيتهای مسلمان نزد علی آمدند، و خدمات خود را به اسلام ذكر كردند، و امتيازهايی خواستند ... علی فرمود: اين مال – كه در بيتالمال نزد دولت است – مال خداست، و شما همه بندگان خداييد. و من در كتاب خدا (قرآن) نظر كردم و نديدم كه كسی را بر كسی امتياز داده باشد .
امام علی: به گناهكاران میفرمود: نزد من نياييد و به گناه خود اقرار كنيد تا شما را حد بزنم (تنبيه كنم)، بلكه بين خود و خدايتان توبه كنيد (اگر چه اجرای حد، برای حفظ عصمت جامعه و تعالی انسانيت مضر است، ليكن توبه بهتر است ).
امام علی: اشخاص سازشكار، اشخاصی فسادپذير (و ضعيفالنفس و دنيادوست)، و اشخاصی كه بخواهند به خود و نزديكانشان چيزی برسد، هيچ نمیتوانند حكومت دينی تشكيل دهند، و جامعه را مطابق رضای خدا اداره كنند .
امام علی: (امام بزرگ، تا آن حد، درباره اموال عمومی احتياط میكرد كه به كارگزاران حكومت خويش مینوشت ):
قلمهای خود را ريزتر كنيد! خطها را نزديك به هم بنويسيد! حرف زيادی ننويسيد! سعی كنيد فقط مقصود را، در سطرهايی نزديك به هم بنويسيد! و به عبادتپردازی میپردازيد! كه به اموال عمومی، به هيچ عذری، نمیتوان زيان رسانيد .
امام علی: برای قضاوت، بهترين و بافضيلتترين قاضيان را انتخاب كنيد، كه نه رشوه میگيرند، و نه هيچ رأيی بر آنان تحميل میشود .
امام علی: بدترين توشهای كه انسان برای آخرت خود بفرستد، ظلم و تجاوز به حقوق مردم است .
امام علی: (امام شهر كوفه – مقر حكومت خود – را به هفت بخش تقسيم كرده بود. و قسمت همه مردم را از بيتالمال بطور مساوی میداد. يكباركه اجناس به بيتالمال رسيده بود، و آنها را به هفت قسمت تقسيم كردند، يك گرده نان زياد آمد، فرمودم: آن را نيز به هفت لقمه تقسيم كنيد، و بر سر سهم هر محلهای لقمهای بگذاريد .
امام علی: من هنگامی كه به حاكميت رسيدم، چند درهم و اندكی لباس مندرس داشتم، كه خانوادهام يافته بودند. حال اگر به هنگام پايان كار بيش از اين چيزی داشتم، بدانيد كه من خائنم، و بر جامعه و مردم خيانت كردهام .
امام علی: (امام خود هميشه مانند يك كارگر پركار، كار میكرد، و از زحمت خود و با دست خود نخلستانهايی پديد آورده بود. هنگامیكه درآمد اين نخلستانها را میآوردند – و گاه مبلغ فراوانی هم میشد – همه را به مستمندان و نيازداران میداد. و يكبار كه چنين كرد، بلند شد و به سوی بازار رفت و شمشير خود را برای فروش عرضه كرد، و گفت): اگر شام امشب را میداشتيم، شمشيرم را نمیفروختم. و در آخر هم همه نخلستانهايی را كه پديد آورده بود وقف كرد. و «اوقاف علی» معروف بود .
امام علی: (يكی از شخصيتهای بسيار برجسته و مشهور بصره را به نام ابوالاسود دئلی به قضاوت بصيره گماشت، سپس اندكی نگذشته بود كه او را – با وجود نداشتن نيروی انسانی كافی – از قضاوت عزل كرد. قاضی معزول پرسيد: چرا مرا عزل كردی، با اينكه نه جنايتی كردهام، نه خيانتی؟! گفت: (درست است)، ليكن يك روز ديدم به هنگام سخنگفتن با مراجعهكننده به دادگاه، صدايت را كمی از او بلندتر كردهای !
و آيا انسانيت تاكنون چنين مرزبانی برای ارزشهای خود ديده است، كه اجازه
ندهد، قاضی سالخورده متشخصی، صدايش به هنگام گفتگو، با يك مجرم، از او بلندتر كند؟ هيهات! آيا تمدن روم و يونان چنين اخلاق قضاوتی داشتهاند، يا در اروپای بعد از رنسانس چنين چيزی ديده شده است، آمريكا كه هيچ ...
امام علی«ع» در دستوری كه برای اداره مصر مینويسد (عهدنامه مالك اشتر) مینويسد، ۳۰ بار درباره حقوق و كرامت انسان سخن میگويد و سفارش میكند، اصلاً میتوان گفت، كتاب «نهجالبلاغه» او كتاب انسان است .
يكی از عالمان پردانش اسلامی، يعنی علامه جعفری – كه دوست من نيز بود، و ۴ سال پيش درگذشت – در رسالهای از مزايای اسلام سخن گفته است، بعضی نكات آن را برای ملاحظه شما میآورم. اين قسمت درباره حقوق اسلامی حيوانات است :
۱ - هر جانداری كه در اختيار كسی قرار گيرد، بايد همه وسائل زندگی آن جاندار را تهيه و تأمين كند .
۲ - اگر صاحب جاندار درباره مطلب يارش كوتاهی كرد، بايد حاكم اسلامی او را به اين كار وادارد، و اگر نشد بايد خود حاكم زندگی حيوان را تأمين كند .
۳ - اگر جاندار، بچه شيرخوار داشته باشد، بايد به اندازه كفايت تغذيه بچه، شير در پستان مادر بماند، از اينرو شير فقط به اندازه غذای بچه بود دوشيدن مادر حرام است .
۴ - كسی كه شير میدوشد، بايد ناخنهايش را بگيرد تا حيوان اذيت نشود .
۵ - دشنامدادن به حيوان و زدن و لعنتكردن آنها حرام است .
۶ - شكار حيوانات برای تفريح و بدون احتياج حرام است .
۷ - شكار جوجه پرندگان در آشيانه حرام است .
۸ - بايد كسی كه متصدی كار حيوانات میشود، آدمی خشن نباشد، تا ظلمی و اجحافی بر حيوان نرود .
۹ - بر حيوان سواری بايد آنقدر سوار نشد كه حيوان خسته گردد .
۱۰ - با حيوانی كه نقصی دارد و نمیتواند خوب راه رود بايد با كمال مدارا رفتار شود ... تا ماده ۳۰ .
آری، عاليجناب! اگر چه نامه قدری طولانی شد، ليكن فرصت گفتگو با شما مغتنم بود. و اينهمه، قطرهای بود از دريای هدايت و تربيت انسانی اسلام. من اميدوارم فرصتهايی برای آنجناب پيش آيد – اگر چه گهگاه – و همان ۲ جلد تقديمی را كه دارای ۱۰ باب، و فصلهای اصلی و فرعی بسيار است بخوانند .
و ایكاش جلد ۶ نيز ترجمه شده بود و به حضورتان تقديم میگشت .
آنچه را بعنوان نمونه برای شما – از قرآن و پيامبر اكرم و امام علی – نقل كردم، برای شناختی اجمالی بسنده است، ليكن حق اسلام و سرمايه گرانقدری را كه اسلام برای بشريت بر جای گذاشته است درست شناخته نيست. آيا عاشورا چه بود و چه روزی بود؟ عاشورا روز طلوع راستين خورشيد است. اين روز، روز بشريت و همه انسانها و همه ارزشهای متعالی است. پس چرا – دستكم – همه جهان در اين روز – برای احترام به انسانيت كلی – يكساعت تعطيل نشود؟
اما روزی خواهد رسيد كه حقايق روشن شود. به گفته خود شما :
« روزی خواهد رسيد كه تاريخ بطور عينی نوشته شود، تاريخ ساخته خواهد شد، مردم، تودهها، تاريخ را میسازند ...»
و روزی كه تاريخ ساخته شد، و به همه چيز با چشم انصاف نگريسته گشت، معلوم خواهد شد كه در قلمرو طلوع خورشيد، از آغاز تمدن تاريخ و تمدن تاكنون، چنين هاديان و مربيان و پشتيبانانی برای بشر و حفظ حقوق بشر و پاسداری از كرامت انسان كمتر به هم رسيده است ..............