ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
تکنیک دیگر حافظ بهره گیری از صنعت تشخیص یا مردم نمایی است هنگامیکه واژه سرو در تقابل با قامت معشوق به کار گرفته میشود. در تصاویری از این دست معمولا سرو دچار خجلت و اعتراف میگردد و دست از ناز و غرور برمیدارد:
پیش رفتار تو پا نگرفت از خجلت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
***
به سرکشی خود ای سرو جویبار مناز
که گر بدو رسی از خشم سر فرو داری
***
به بندگی قدش سرو معترف گشتی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
البته جادوگری زبانی حافظ به همین جا ختم نمیشود او گاه مخاطب را بین حقیقت و مجاز سرگردان نگه میدارد. به نوعی که مخاطب نمیداند واقعا مقصود شاعر وجه حقیقت کلام است یا وجه مجازی آن:
مرا و سرو چمنم را به خاک راه نشاند
زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست
به خاک راه نشاندن هر چند برای شاعر کنایه از بیچارگی و درماندگی است، برای سرو گریزی بین حقیقت مجاز است چرا که سرو هم در عالم واقع به خاک راه نشانده شده است هم در وجه کنایی اگر صنعت تشخیص را مدنظر داشته باشیم میتواند به بیچارگی و درماندگی متصف باشد. پایبندی در بیت زیر نیز چنین حکمی دارد:
دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
در بیشتر ابیاتی که واژه سرو به کار رفته است، نوعی مقایسه بین قامت معشوق و قد سرو به چشم میآید و جالب این جاست که همواره او طرفدار بلندی قامت معشوق است. این، اگرچه در دستگاه بلاغی سنتی با عنوان تشبیه تفضیل تعریف شده است، در شعر حافظ در چارچوب تنگ این تعریف نمیگنجد و از آن فراتر میرود:
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را
***
شود چون بید لرزان سرو آزاد
اگر بیند قد دلجوی فرخ
***
کافر مبیناد این غم که دیده است
از قامتت سرو از عارضت گل
نکته دیگر که البته از ویژگیهای خاص حافظ میباشد، به کارگیری واژه به شکلی است که عناصر تصویر از جمله سرو هم میتوان حقیقت قلمداد شود هم مجاز:
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سرو سهی قامت بلند مباد
در این بیت «چمن»، «خزان»، «یغمایی»، «سرو سهی قامت بلند» میتواند حقیقت یا مجاز انگاشته شود. هر چند در نهایت وجه مجاز آن موردنظر است اما وجه حقیقت آن نیز کاملا مصداق دارد و اصطلاحا جواب میدهد.
...
..
.