بازگشت   پی سی سیتی > هنر > فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie > تلویزیون

تلویزیون در این بخش مباحث مرتبط با تلویزیون قرار خواهند گرفت

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 11-24-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض گفتگوی خواندنی با لاله اسکندری

گفتگوی خواندنی با لاله اسکندری


لاله اسکندری متولد 30 آذر 1354 و فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه آزاد اسلامی است وی کار بازیگری را به صورت حرفه ای از سال 78 با نقش کوتاهی در فیلم سینمایی متولد ماه مهر آغاز کرده است. اسکندری در اولین کار تلویزیونی خود یعنی خاک سرخ در مقابل دوربین ابراهیم حاتمی کیا خوش درخشید و توانست جایگاه ویژه ای در عرصه بازیگری برای خود در نظر بگیرد. ایشان در خیالان فلسطین زندگی می کند که منزلی به سبک سنتی با آثار هنری خود لاله مزین شده است.
سوال: به نظر شما بزرگترین سرمایه یک هنرمند چیست؟
لاله اسکندری: فکر می کنم شخصیت و ذات خود اون آدم, به نظر من چه هنرمند و چه غیر هنرمند خیلی متفاوت نیست. فقط هنرمند باید یک مقدار خلاق تر باشد وگرنه شخصیت و ذات برای همه سرمایه بزرگی است.

سوال: خالصانه ترین حضور شما در چه عرصه ای بوده است؟
لاله اسکندری: طبعا نقاشی, وقتی آدم کار نقاشی می کند هیچ چشم داشتی در مقابل آن ندارد. البته در سینما و بازیگری درست است که از ابتدا بحث قرارداد و دستمزد مطرح می شود اما هنگامی که مشغول بازی هستی باید از این دغدغه به دور باشی تا بتوانی کار واقعی انجام دهی.

سوال: در مقابل چه چیزهایی سرسختی نشان می دهید؟
لاله اسکندری: در مقابل باورها و عقایدم

سوال: کلا آدم سر سختی هستید یا انعطاف پذیر؟
لاله اسکندری: نه.....زیاد انعطاف پذیر نیستم در بعضی مسائل چرا مثلا در محیط جمعی کار سعی می کنم خودم را با شرایط سازگار کنم اما در کل آدم انعطاف پذیری نیستم.

سوال: تا حالا احساس ناتوانی کردید؟
لاله اسکندری: بله یادم می آید در سریال خاک سرخ در خرمشهر که کار می کردیم خانه هایی که در فیلم دیدید خراب بود به خاطر کار ما خراب نشده بود بلکه آن فضا کاملا واقعی بود. دیدن آن فضا بیکاری مردم آ«جا باور کنید بچه هایی که با من بازی می کردند 70 درصدشان تلویزیون نداشتند و می گفتند ما این سریال را چطور ببینیم و آدم وقتی کاری نمی تواند بکند تنها احساس ناتوانی می کند.

سوال: در نقشهایی که ایفا کردید کدام یک را به شخصیت خودتان نزدیک تر می دانید؟
لاله اسکندری: اکثر با من متفاوت بودند اما به هر حال در هر نقشی آدم فسمت هایی از وجود خود را می یابد که شاید تا ان روز ناشناخته بوده است

سوال: کدام یک از نقش هایی که ایفا کردید در زندگی شما تاثیر بیشتری گذاشته است؟
لاله اسکندری: لیلا با اینکه با من خیلی فاصله داشت اما حضور چشم گیری در زندگجی من داشت. البته من تمام نقش هایی را که ایفا کردم دوست دارم مثلا کاری که سال گذشته با آقای سجادی کردم که هنوز اکران نشده در نقش یک دختر روان پریش حضور دارم که برایم تجربه بسیار جدید و جالبی است



سوال: تا کنون برای ایفای یک نقش خودتان را تحسین کردید
لاله اسکندری: بعضی جاها بله...بوده من در خاک سرخ زمانی که پخش می شد خیلی مواقع با لیلا بغض می کردم. دیدن کار با مونتاژ و موسیقی لطف آن را دو چندان می کند.

سوال: نقاشی برای شما جذاب تر است یا بازیگری؟
لاله اسکندری: خب, زمانی که می خواهم در خلوت خودم باشم نقاشی و زمانی که ترجیح می دهم در جمع حضور داشته باشم بازیگری هر دوی آنها را دوست دارم.

سوال: خانم اسکندری از چه زمانی دوست داشتید بازیگر شوید؟
لاله اسکندری: راستش من حدود 4 ساله بودم که با خواهرم ستاره که حدود 5 ساله بود در مقابل دوربین 8 میلیمتری عمویم که تهیه کننده بودند برای اولین بار بازی کردیم اما آن زمان بازیگری دغدغه من نبود به ورزش و نقاشی بیشتر علاقه داشتم.

سوال: ورزش هم می کردید؟ چه ورزشی؟
لاله اسکندری: بله من عضو تیم قوای جسمانی مدرسه بودم و برای دوی سرعت چند مدال هم گرفته بودم. 7 سالی هم کار کردم اما متاسفانه دیگر ادامه ندادم.

سوال: نقشی هست که دلتان بخواهد آن را ایفا کنید؟
لاله اسکندری: نه, خیلی اینجوری نگاه نمی کنم. من آدم واقع بینی هستم.

سوال: تا حالا تحت تاثیر یک فیلم گریه هم کردید؟
لاله اسکندری: بله خیلی. من زیاد تحت تاثیر فیلم ها قرار می گیرم.

سوال: خانم اسکندری اگر همین الان به شما خبر بدهند که یک میلیارد تومان پول از بانک برنده شدید چه کار می کنید؟
لاله اسکندری: مثل همه آدم ها خوشحال می شود بخشی از پول را صرف نیازهای خودم می کنم بخشی هم نیازهای آدم هایی که دوستشان دارم و باقیمانده آن را رف یک سفر جهانگردی

سوال: شخصیت کارتونی مورد علاقه شما چه شخصیتی بود؟
لاله اسکندری: سیندرلا, مثل همه دخترهای آن زمان. اما کارتون های زیبای خفته, پسر جنگل , پلنگ صورتی و خانواده دکتر ارنس هم بود. من کارتو خیلی دوست داشتم الان هم اگر فرصت کنم نگاه می کنم

سوال: کارگردانی که به کارش اعتقاد داشته باشید و بی چون و چرا در فیلم ایشان حاضر به بازی باشید برای ما نام می برید؟
لاله اسکندری: خب, دوستانی هستند که حتی جوان هستند و من حاضر هستم در فیلمشان بازی کنم البته به کارهای آقای بیضایی, آقای مهرجویی, خانم بنی اعتماد و ...هم علاقمندم اما فیلمنامه اولین معیار من برای پذیرش یک نقش است چرا که یک فیلمنامه خوب به دست هر کارگردانی قابل اجراست و بهترین کارگردان هم نمی تواند از یک فیلمنامه ضعیف شاهکار بسازد.

سوال: از کتابخانه پشت سرتان پیداست که زیاد اهل مطالعه هستید؟
لاله اسکندری: بله من مطالعه رمان داستانهای کوتاه و شعر آن هم از نوع شعر نو را خیلی دوست دارم

سوال: محبوبترین اسباب بازی دوران کودکی شما چی بود؟
لاله اسکندری: عروسکی داشتم که متاسفانه یکی از اقوام آن را برد و دیگر هم نیاورد من سال پنجم دبستان یک تصادف خیلی سخت داشتم و خانواده برایم یک عروسک پارچه ای با صورت و دست های پلاستیکی که صدا هم داشت هدیه گرفتم تا سال 69-70 هم آن را داشتم و خیلی هم برایم محبوب بود.

سوال: اولین کتابی که خواندید به خاطر دارید؟
لاله اسکندری: تو کادر قفس و ماهی سیاه کوچولو بود که مادرم برای من و ستاره گرفت حدود 5 ساله بودم که مادرم آن کتاب ها را برای ما خواند.

سوال: اسم معلم کلاس اولتان را به یاد دارید؟
لاله اسکندری: بله من دبستان اتفاق می رفتم کلاس اول خانم اولا آور, کلاس دوم خانم عطایی و کلاس سوم خانم وکیلی معلم های من بودند. متاسفانه نام معلم های چهارم و پنجم را به خاطر ندارم.

سوال: بزرگترین تفریح شما چیست؟
لاله اسکندری: اگر فرصت باشد سفر.

سوال: اخرین سفری که رفتید کجا بود؟
لاله اسکندری: سال گذشته به ارمنستان رفتم که خیلی برایم جالب بود

سوال: بیشتر به دیدن کشورها و مناطق تاریخی علاقمند هستید یا به دیدن مکان های مدرن و پیشترفته؟
لاله اسکندری: مکان های تاریخی و قدیمی برای من خیلی جذاب و دیدنی است. متاسفانه هنوز نتوانستم خیلی از شهرهای ایران منجمله غرب ایران را ببینم که خیلی هم دوست دارم به تمام آن نقاط سفر داشته باشم.

سوال: اگر بدانید یک ساعت دیگر بیشتر زنده نیستید چه کار می کنید؟
لاله اسکندری: قطعا فرصتی برای انجام کار خاصی نیست. فقط با آنهایی که دوستشان دارم خداحافظی می کنم و فکر می کنم آماده شدن برای پذیرش این موضوع دشواریست چرا که باید از زندگی که به آن عادت داریم جدا شویم و پا به محیطی ناشناخته بگذاریم.

سوال: معیار اصلی شما برای ازدواج چیست؟
لاله اسکندری: قطعا مهمترین معیار درک شخص مقابل از حرفه و احساسات من است.
سوال: دوست دارید صاحب چند فرزند هم بشوید؟
لاله اسکندری: با اینکه مردم بچه دار شدن را مسئله راحتی می پندارند ولی به نظر من مسئولیت دشواریست البته در شرایط خاص باید به این سوال پاسخ گفت.

سوال: ماندگارترین جمله ای که شنیده اید؟ یا حتی یک بین شعر که در ذهن شما جاودانه شده است؟
لاله اسکندری: شعر ابراهیم در آتش از احمد شاملو که می گوید: من بودم و شدم/ نه زان گونه که غنچه گلی یا دانه ای که برگی/ راست بدان گونه که عامی مردی شهیدی تا آسمان بر او نماز کند. این شعر برای من همیشه سرمشق بوده است.

سوال: کلا آدم احساساتی هستید؟
لاله اسکندری: بله خیلی با اینکه همیشه سعی می کنم با عقلم حرکت کنم ولی ما شرقی ها ذاتا احساساتی هستیم.

سوال: اهل فوتبال هم هستید؟
لاله اسکندری: قبلا که ورزش می کردم خیلی پیگیر فوتبال بودن الان کمتر

سوال: قرمز یا آبی؟
لاله اسکندری: شدیدا آبی و استقلالی. من جزو گروهی هم بودم که به ورزشگاه رفتیم و بازی ایران و بحرین را دیدیم. به همراه خانم نونهالی و خانم ذکریا و خانم حمیدی و ....

سوال: نزدیکترین دوست بازیگر شما چه کسی است؟
لاله اسکندری: شهرزاد جوهری و کمند امیرسلیمانی البته بیتشر دوستان قدیمی من بازیگر نیستند.

سوال: پس قدیمی ترین دوست شما چه کسی است؟
لاله اسکندری: شبنم حسینی خواهر شهاب حسینی که از 12 الی 13 سالگی با هم دوست هستیم.

سوال: خانم اسکندری دوست داشتید الان چند ساله بودید؟
لاله اسکندری: دهه بیست کلا خیلی خوبه دوست داشتم به اوایل ده بیست برمی گشتم

سوال: شما که اهل قلم و نقاشی هستید از کدام یک از نقاشان بزرگ دنیا تاثیر گرفته اید؟
لاله اسکندری: باگوگن خیلی ارتباط برقرار می کنم و شاگال با فضای فانتزی کارهایش هم برایم خیلی جذاب است و از استاد استادان یعنی پیکاسو هم بهره بسیاری برده ام

سوال: رنگ حاکم بر نقاشی هایتان چه رنگی است؟
لاله اسکندری: همانطور که می بینید آبی

سوال : خانم اسکندری لباستان هم که ابی است؟
لاله اسکندری: بله لباس ابی نقاشی آبی و تیم هم آبی.

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:29 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها