آیدا، زنی كه تمام جوانی و هستی اش را به شاعر بخشید، به او دل بست و به فردا امیدوارش كرد. شاملو درباره آیدا میگوید: «... آیدا برای من یك انسان نمونه است. وجود او برای من دستاویز بسیاری شعر بود كه به نام او یا به انگیزه او نوشتم. هیچ كدام از این شعرها عاشقانه صرف نیست. بیشترشان اتفاقا بیش از آنكه شعر عاشقانه باشند، شعر اجتماعی هستند... آیدا روح مرا از یك یاس و نومیدی وحشت بار نجات داده، با وجود خودش، با مواظبتهای خودش. من روحی از دست رفته بودم. من از هر نظر به او بسیار مدیونم... آیدا برای من بهانه زندگی كردن و انسانی بودن است. او تمثیل همه مردمیاست كه من دوست شان دارم. همانها كه با محبت خود مرا نوازش میكنند. پس آیدا یك بهانه است. او اشارتی به من و جامعه من است...»
احمد شاملو در سال 1339 مجموعه
«باغ آیینه» و در سال 1343 مجموعه شعرهای «آیدا در آیینه» و «لحظهها و همیشه» و در سال 1344 مجموعه »آیدا: درخت و خنجر و خاطره« را منتشر میكند. شاملو در این مجموعهها زیباترین عاشقانهها را سروده است. در اینگونه شعرها، شاعر با خویشتن خویش صمیمیاست و همین صمیمیت و خلوص است كه سخن او را به اوج كمال میرساند. شعرهای عاشقانه شاملو در شمار زیباترین شعرهای عاشقانه در زبان و ادبیات فارسی است. احمد شاملو آفرینشگر زنده ترین، زیباترین و شاداب ترین عاشقانههای معاصر است و در كنار شعرهای سیاسی و اجتماعی اش، تصویر بی مانندی از دغدغههای انسانی معاصر به نمایش میگذارد. در این شعرها در اوج عاشقانه بودن واقعیتهای تلخ اجتماعی نیز به تصویر كشیده میشود.
او در سال 1346 سردبیری بخش ادبی و فرهنگی مجله »خوشه« را به عهده میگیرد. با »خوشه« دور تازه و شكوهمندی در كار مطبوعاتی شاملو آغاز میگردد. »خوشه« حدود دو سال از خرداد 1346 تا اسفند 1347 منتشر میشود و طیف وسیعی از فرزانگان فرهنگی و روشنفكران سیاسی را به خود جلب میكند. شاملو در گرماگرم پرشور عملكردهایش در «خوشه»، «شبهای شعر خوشه» را در شهریور 1347 با شكوه هرچه تمام تر برگزار میكند. «شبهای شعر خوشه» به مدت یك هفته در باشگاه شهرداری تهران واقع در خیابان خانقاه برگزار شد. یك رویداد عظیم فرهنگی كه هرگز جز در «ده شب» در تاریخ برگزاری شبهای شعر این مملكت دیگر تكرار نشد. در سال 1345 مجموعه شعر «ققنوس در باران» و در سال 1348 شعرهای «مرثیههای خاك» را منتشر میكند.
شعرهای این مجموعه بیشتر حالت تمثیل و كنایه دارد و حسب الحال غمناكی است از زندگی اندوهبار شاعر در »ققنوس در باران« عشق و مرگ پابه پای هم پیش میروند و در »مرثیههای خاك« با چهره ای متفكر و اندیشمند روبه روییم كه با دیدی عمیق به «خود» و «جهان» مینگرد و به راز حیات و مرگ میاندیشد. او مجموعه شعر كم حجم
«شكفتن در مه» را در سال 1349 منتشر میكند. شعر معروف «نامه» كه در زندان سروده شده است تاریخ 1333 را در پای آن دارد. شاملو این شعر را كه در قالب قصیده و در 37 بیت است در سن 29 سالگی و در پاسخ به پدرش كه از او خواسته اعترافنامه ای بنویسد و خود را از زندان برهاند سروده است.
دهه 50 متاثر از جنبش مسلحانه، سالهای تسلط شعر چریكی و شعر جنگل بر شعر ایران است. در این دوره كمتر شاعر و هنرمندی را رهایی از این موقعیت ممكن میشود. شاعر یا خود جزئی از مبارزه است، یا ستایشگر آن است. شاملو نیز در سال 1352 تحت تاثیر این شرایط، درخشان ترین، شورانگیزترین و عمیق ترین اشعار خود را در ستایش از جوانان جان بر كف، در كتاب «ابراهیم در آتش» منتشر میكند. شاملو در این مجموعه و مجموعههای: «دشنه در دیس» و «ترانههای كوچك غربت» شكوه و استواری زبان دیروز و طراوت و تازگی زبان امروز را در خود جمع دارد و به لحاظ پختگی زبان و ساختار استوار شعر، از زیباترین و موسیقایی ترین مجموعههای شعر است.
اشعار این مجموعه اگرچه بیشتر حماسی و در ستایش قهرمانان است، اما عشق نیز در آن جایگاه ویژه ای دارد. مجموعه شعر
«دشنه در دیس» كه در سال 1356 منتشر میشود در خط و جهت «ابراهیم در آتش» است كه در آن عجبیت و طنز به اوج خود میرسد. شاعر در برابر عظمت ایثار، شرمسارانه میگوید: «آه، از كه سخن میگویم؟ / ما بی چرا زنده گانیم / آنان به چرارمرگ خود آگاهانند.» در سال 1359 مجموعه شعر «ترانههای كوچك غربت» منتشر میشود، شعرهای این مجموعه، كه دور از وطن سروده شده اند، حكایت هجرانیها و غم غربت است. شاملو اگرچه جهانی فكر میكند، اما دل از وطن نمیكند و هرگاه كه به اجبار به جلای وطن تن داده است ـ چه آن هنگام كه برای درمان و چه آن موقع كه مجبور به هجرت سیاسی میشود ـ قرار و آرام ندارد و غرب برایش جز غربت نبوده است:
«... چه هنگام میزیسته ام،
/ كدام بالیدن و كاستن را
/ من / كه آسمان خودم
/ چتر سرم نیست؟»
از سال 1362 تا 1372 به مدت 10 سال چاپ آثارش متوقف میشود. از سال 1372 به بعد آثار شاملو اجازه انتشار میگیرد. در شهریور 1367 به دعوت كنگره بین المللی به آلمان سفر میكند و در كنگره اینترلیت 2 تحت عنوان: «جهان سوم: جهان ما» در ارلانگن آلمان شركت میكند و با عنوان: «من درد مشتركم، مرا فریاد كن» سخنرانی میكند. در سال 1369 در هشتمین كنفرانس پژوهش و تحلیل تاریخ ایران با عنوان: «روند روشنفكری در قرن بیستم ایران» در دانشگاه بركلی آمریكا سخنرانی میكند. شاملو در این سخنرانی به نام: «نگرانیهای من» از مسائل گوناگون و تقریبا از همه چیز پیرامون تاریخ و فرهنگ ایران بی پرده سخن گفت و پس از این سخنرانی گروههای بسیاری از طیفهای مختلف و بعضا متضاد را بر ضد خود شوراند.
محور مخالفت مخالفان تنها بخشی از سخنان او بود. اشاره شاملو به فردوسی و شاهنامه پیراهن عثمان شد تا هرچه آوار از ناسزا بر سر شاعر فرود آرند. مضمون اصلی سخنان شاملو، تحریف تاریخ ایران، تعصب نورزیدن به باورها و آیینها و برخورد با بتها و تابوها بود. اما برای این حرفهای درست، به حاشیهها و مثالهای نادرست روی آورد. در سال 1371، انتشارات آرش در سوئد مجموعه «مدایح بی صله» منتشر میكند و در سال 1378 توسط انتشارات نگاه و زمانه تجدید چاپ میشود. «مدایح بی صله» شامل اشعار سپیدی است كه شاملو بیشتر آنها را به شخصیتهای برجسته تقدیم كرده است.
زبان شاملو در این مجموعه مانند مجموعههای پیشین زبانی ستیزه جو و فاخر است. شعرهای این مجموعه بیشتر سیاسی و اجتماعی و در دو مولفه »مدح« و »هجو« است. زبانی شورانگیز و حماسی در «مدح» ستیزندگان و مبارزان و زبانی در «هجو» در جهت تقابل و نفی. در سال 1376 كتاب «در آستانه» منتشر میشود.
شعر معروف
«در آستانه» در این مجموعه آمیزه ای است از اندیشههای فلسفی شاعر و نگاه او به هستی و وظیفه انسان. چیزی كه در این شعر به چشم میخورد احساس فروتنی شاعر است در برابر مرگ. شاعری كه همیشه مغرورانه در برابر زور و قدرت ایستاده است و هیچ گاه زبونی به خود راه نداده است، در برابر مرگ، این تنها حقیقت و واقعیت جهان، فروتنانه سر تسلیم فرود میآورد.