ماجرای عروسی که به عروسی نیامد

[bigbang]

زوج جوانی با مراجعه به مجتمع قضایی خانواده، با بیان اینکه برای ادامه زندگی مشترک با هم توافق ندارند، دادخواست طلاق توافقی خود را ارائه کردند.

مرد جوان که 30 سال سن داشت، به قاضی عموزادی رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده گفت: من و همسرم 3 سال قبل و بعد از یک آشنایی کوتاه‌مدت ازدواج کردیم.

وی درباره علت بروز مشکلات بین او و همسرش گفت: شب عروسی،‌ بین من و همسرم اختلافی پیش آمد که باعث شد همسرم از حضور در مراسم امتناع کند. هرچه به او اصرار کردم تا حداقل برای حفظ آبرو در مراسم شرکت کند،‌ قبول نکرد.

مرد جوان گفت: مراسم عروسی من بدون حضور عروس برگزار شد و در پاسخ سؤالات مهمانان، مریضی همسرم را بهانه می‌کردم اما از واکنش و همچنین حرف‌های در گوشی آنها متوجه شدم که به اصل موضوع پی برده‌اند.

وی گفت: بعد از آن با وجود اینکه از رفتار همسرم به شدت عصبانی و ناراحت بودم، سعی کردم این موضوع رافراموش کنم و زندگی خوبی را برای او فراهم کنم اما به مرور زمان اختلاف بین ما بیشتر شد.

زن جوان نیز گفت: اختلاف بین من و همسرم بسیار زیاد است و بر سر هر موضوعی با هم درگیر می‌شویم؛ شوهرم هم در جریان هر درگیری موضوع شب عروسی را بر سر من می‌کوبد.

وی ادامه داد: در هر صورت تصمیم گرفتیم تا قبل از اینکه صاحب فرزندی شویم و پای فرد دیگری به این اختلاف کشیده نشده است،‌ از هم جدا شویم.

قاضی عموزادی بعد از شنیدن اظهارات زوج جوان، با توجه به اینکه مشکل آنها حاد نبود، آنها را به کارشناس و مشاوره معرفی کرد.