ستون 4
بند 1- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من در بابل کرده شد .
بند2-داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من به خواست اهورا مزدا در همان يکسال پس از آن که شاه شدم کردم . 19 جنگ کردم . به خواست اهورا مزدا منآنها را زدم و 9 شاه گرفتم . يکي گئومات مغ بود . او دروغ گفت چنين گفت : من بردي ي پسر کوروش هستم . او پارس را نافرمان کرد . يکي آثرين نام خوزي . او دروغ گفت چنين گفت : من در خوزستان شاه هستم او خوزستان را نسبت بهمن نافرمان كرد .
يكي ندئيت ب ئير نام بابلي . او دروغ گفت چنين گفت من نبوکدرچر پسر نبون ئيت هستم او بابل را نافرمان كرد .
يكي مرتي ي نام پارسي . او دروغ گفت چنين گفت: من ايمنيش در خوزستان شاه هستم . او خوزستان را نافرمان كرد .
يكي فرورتيش نام مادي . او دروغ گفت چنين گفت : من خش ثرئيت » از دودمان هوخشتر هستم . او ماد را نافرمان كرد .
يكي چي ثرتخم نام اس گرتي او دروغ گفت چنين گفت : من در اس گرت 12 شاه هستم از دودمان هوخشتر او اس گرت را نافرمان كرد .
يكي فراد نام مروزي . او دروغ گفت چنين گفت : من در مرو شاه هستم . او مرو را نافرمان كرد .
يكي وهيزدات نام پارسي . او دروغ گفت چنين گفت : من بردي ي پسر كوروش هستم . او پارس را نافرمان كرد .
يكي ارخ نام ارمني . او دروغ گفت چنين گفت : من نبوکدرچر پسر نبون ئيت هستم . او بابل را نافرمان كرد .
بند 3- داريوش شاه گويد : اين 9 شاه را من در اين جنگها گرفتم .
بند4-داريوش شاه گويد : اين [ است ] كشورهايي كه نافرمان شدند . دروغ آنهارا نافرمان كرد كه اينها به مردم دروغ گفتند . پس از آن اهورامزدا آنها رابدست من داد .هرطورميل من [ بود ] همانطور با آنها كردم .
بند5- داريوش شاه گويد : تو كه از اين پس شاه خواهي بود خود را قوياً از دروغبپاي . اگر چنان فکر كني [ كه ] كشور من در امان باشد مردي كه دروغ زنباشد او را سخت كيفر بده .
بند 6- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من کردم . به خواست اهورا مزدا درهمان يک سال کردم . تو که از اين پس اين نبشته را خواهي خواند آنچه بهوسيله من کرده شده ترا باور شود . مبادا آن را دروغ بپنداري .
بند 7- داريوش شاه گويد : اهورا مزدا را گواه مي گيرم که آنچه من در همان يک سال کردم اين راست [ است ] نه دروغ .
بند8-داريوش شاه گويد : به خواست اهورا مزدا و خودم بسيار [ کارهاي ] ديگرکرده شد [ که ] آن در اين نپشته نوشته شده است به آن جهت
بند9-داريوش شاه گويد : شاهان پيشين را مادامي که بودند چنان کرده هايي نيستکه به وسيله من به خواست اهورا مزدا در همان يک سال کرده شد .
بند10-داريوش شاه گويد : اکنون آنچه به وسيله من کرده شد آن را باور آيد . همچنين به مردم بگو ، پنهان مدار . اگر اين گفته را پنهان نداري به مردمبگويي اهورا مزدا دوست تو باد و دودمان تو بسيار و زندگيت دراز باد .
بند 11- داريوش شاه گويد : اگر اين گفته را پنهان بداري ، به مردم نگويي اهورا مزدا دشمن تو باشد و ترا دودمان مباد .
بند12-داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من کردم . در همان يک سال بهخواست اهورا مزدا کردم . اهورا مزدا مرا ياري کرد و خدايان ديگري که هستند .
بند 13- داريوش شاه گويد : از آن جهت اهورامزدا مرا ياري کرد و خدايان ديگري که هستند که پليد نبودم . دروغگو نبودم . تبهکار نبودم . نه من نه دودمانم . به راستي رفتار کردم . نه به ضعيف نهبه توانا زور نورزيدم . مردي که دودمان من همراهي کرد او را نيک نواختم . آن که زيان رسانيد اورا سخت کيفر دادم .
بند14-داريوش شاه گويد : تو که از اين پس شاه خواهي بود . مردي که دروغگوباشد يا آن که تبهکار باشد دوست آنها مباش . به سختي آنها را کيفر ده .
بند15-داريوش شاه گويد : تو که از اين پس اين نپشته را که من نوشتم يا اينپيکرها را ببيني مبادا [ آنها را ] تباه سازي . تا هنگامي که توانا هستيآنها را نگاه دار.
بند 16- داريوش شاه گويد : اگر اين نپشته يا اين پيکرها را ببيني [ و ] تباهشان نسازي و تا هنگامي کهترا توانايي است نگاهشان داري ، اهورا مزدا ترا دوست باد و دودمان بسيار وزندگيت دراز باد و آنچه کني آن را به تو اهورا مزدا خوب کناد .
بند17-داريوش شاه گويد : اگر اين نپشته يا اين پيکرها را ببيني [ و ] تباهشان سازي و تا هنگامي که ترا توانايي است نگاهشان نداري اهورا مزداترا زننده باد و ترا دودمان مباد و آنچه کني اهورا مزدا آن را براندازد .
بند18-داريوش شاه گويد : اينها [ هستند ] مرداني که وقتي من گئومات مغ را کهخود را بردي ي مي خواند کشتم در آنجا بودند . در آن موقع اين مردان همکاريکردند پيروان من [ بودند ] ويدفرنا پسر وايسپار پارسي ، اوتان نام پسرثوخر پارسي ، گئوبروو نام پسر مردوني ي پارسي ، ويدرن نام پسر بگابيگ نپارسي ، بگ بوخش نام پسر داتووهي پارسي ، اردمنيش نام پسر وهاگ پارسي .
بند 19- داريوش شاه گويد : تو که از اين پس شاه خواهي بود دودمان اين مردان را نيک نگهداري کن .
بند20-داريوش شاه گويد : به خواست اهورا مزدا اين نپشته را من [ به طريق ] ديگر [ نيز ] کردم . بعلاوه به [ زبان ] آريايي بود هم روي لوح هم روي چرمتصنيف شد . اين نپشته به مهر تأييد شد . پيش من هم نوشته هم خوانده شد . پس از آن من اين نپشته را همه جا در ميان کشورها فرستادم مردم پذيرا شدند .