نقل قول:
نوشته اصلی توسط KHatun
ریاضیات هیچ وقت سرنوشت من نشد. البته این که این جمله چقدر غلط است را بعدا بررسی می کنیم!
ولی خب از دانش آموز رشته ریاضی فیزیک انتظار می رود که شغل آتی با رشته تحصیلی اش تناسب داشته باشد. این که اینطور نشد و چرا اینطور نشد حکایت درازی است. اما فارغ از این جریانات، در طول این سالها علاقه ام به ریاضی نه تنها کم نشده، بلکه بیشتر هم شده است. تنها کافیست یک کتاب تاریخ ریاضیات یا منطق ریاضی را دور از جوِ مخربِ کنکور (مخرب به این دلیل که اشتیاق دانش آموز را برای درک ریاضی به عنوان علمی کاربردی از بین می برد و کل مبانیِ آن را در حدِ فرمولهایِ حفظ کردنی تقلیل می دهد) مطالعه کنیم. شاید این نگاهِ کنکوری به ریاضیات باعث شده زیبایی های آن از نظر ما پوشیده بماند. پس از گذشت سالها، بیشتر از قبل باور دارم که ریاضی خودِ زندگی است. معادلات مجهول و ناملموسی خارج از فضای زندگی ما نیست که تنها در ذهن جریان داشته باشند. حتی از نظرم ریاضیات رنگ دارد، احساس دارد. در شکل گیریِ این باور ، مطالعه ی نظریات و زندگیِ ریاضیدانانِ بزرگ بسیار موثر بوده. یکی از آنها که گمان کنم برای اکثرِ دانش آموزانِ ایرانی شناخته شده باشد، پرویزِ شهریاری است. آشتی با ریاضیاتش اولین چیزی بود که در رابطه با علم ریاضی خواندم. آرمانِ شهریاری هم شاید در همین عنوانِ " آشتی با ریاضیات" خلاصه شود. اگر هنرمند نبود واژه ی "آشتی" را انتخاب نمی کرد و آن را کنار واژه ی سنگینِ "ریاضی" قرار نمی داد تا ترکیبِ این دو آرامش بخشِ ذهنِ خواننده باشد. تنها یک هنرمند می تواند ریاضی را اینطور قابل فهم و ساده بیان کند. اما متاسفانه زمانی که شهریاری از آشتی با ریاضیات سخن می گفت، مواخذه اش می کردند و تشر می زدند که در زمان جنگ آشتی نداریم! برای همین ناچار عنوانِ آشتی را به آشنائی تغییر داد تا حداقل مجوز چاپ بگیرد. شاید این سرگذشتِ اکثرِ آثارِ انسانهایِ پیشرو و صاحب نظر در جامعه ایست که همیشه با ناشناخته ها سرِ جنگ دارد!!
به هر صورت، آشنائی با ریاضیات با نگرشی جدید به جنبه های زیباشناسیِ ریاضیات پرداخت و باشرحِ و بررسی ارتباط ریاضیات و هنر، نگاهِ ما به این علم به ظاهر انتزاعی و ناملموس را تغییر داد. در ادامه قسمتهایی از مقدمه ی کتاب آمده است.
|
ریاضی کنکور هنر شهریاری علم معادله نسبت خوب بد درست غلط حکم فرض میتوان نمیتوان
چیزایی بود که یهو رژه رفت توی ذهنم برای ریاضی .
حالا اگه کارنامه درخشانی در زمینه ریاضی داشتم مثلا ارشد ریاضی بودم و چار تا مقاله داشتم و مینوشتم در مورد ریاضی شاید ظن خودبزرگ بینی بر من وجود نمیداشت
اما این غلطه که در مورد چیزهایی تنها کسانی باید حرف بزنن
در مورد حافظ حق نیست که فقط دانشگاهیان و ادبا حرف بزنن
هر کسی به قدری از چیزی میتونه درک داشته باشه و به تبع اون بهش علاقه حتی علاقه مفرط داشته باشه
خدا رو شکر که علاقه من به ریاضی از این نوع هست و اجازه دارم که در موردش نظر بدم
ریاضی رو وقتی میفهمی که در جدل های سخت کلامی در حوزه های مختلف غیر ریاضی مثل جامعه شناسی مثل فرهنگ سنت و تمام انچه که تهش به "خوب" یا "بد" میرسه به تنگنا به نادانستن و به اعمال سلیقه میفتی خواهی فهمید
خواهی فهمید که ریاضیه چیه
چقدر اتشینه چقدر مقدسه و چقدر سفت و محکمه
و چه میشد اگر همه چیز ریاضی بود
درک ما (عموم) از ریاضی به سینوس و انتگرال برمیگرده
اینها مصداقهایی هستند از ریاضی خود ریاضی نیستند
ریاضی راه و روش درست فکر کردن هست روشی برای نپذیرفتن انچه که غلط است هست روشی برای نقد و رد حرف نظر و اندیشه خودت هست
این مورد اخر رو برگه های امتحانی دوران دبیرستان وقتی که برای حل یک مساله دست و پا میزنی و راه حل های نصفه نیمه ای که در ذهنت پرش میکنه و میخوای مرقوم کنی خودت پیش از معلم اون رو با دانسته هات به چالش میکشی خلافش رو ثابت میکنی و بعد نمینویسیش. اونجا ها تمرین خود شکنی تمرین هر حرفی رو نزدن و هر حرفی رو قبول نکردن ولو از خودت باشه رو میکنی
علاقه ما به ریاضی به خاطر مصداقهاش و کاربردهای فوق العاده ش در صنعت و در زندگی نیست
به خاطر انتگرال و مشتق در بال هواپیما و کاربرد توابع هیپربولیک در پلهای معلق نیست
چون اونها پر واضحه که چقدر با ارزش و دوست داشتنی و خواستنی هستند
این رو همگان میدانند
علاقه ی ما به اون قسمتهایی هست که همه بهش واقف نیستند
جنبه های دیگری از ریاضی که خصوصا به منطق از ارسطویی تا فازیش هستند که ریاضی رو یه پدیده منحصر به فرد میکنه
اونهاش خواستنی و زیبا و دلچسبه ولو اینکه نمره ریاضی و کنکور شما بالا نباشه ولو اینکه شما رشته ت ریاضی نباشه .
اون چیزی که خیلی مهمه اینه که شما میتونی از ریاضیات و منطق و ریاضی وار زندگی کردن بهره ببری بدون اینکه تحصیلاتی در این زمینه داشته باشی
میتونی یه شاعر خوب باشی اما ریاضیات در اصول شعرت وجود داشته باشه
ریاضی اخه تنها عدد و ایکس و متغیر نیست
ریاضی میتوان نمیتوان هاست ریاضی مجاز هستی مجاز نیستی هاست
ریاضی فرض کردن درستی یک موضوع و اثبات یا رد درستی موضوع دیگری با استفاده از فرض اولیه ست
ریاضی همین ریاضت ها و سختی هاییست که به تو اجازه هر کاری را نمیدهند جز انچه که درست است و مجاز است
واسه همینه که اسمش رو ریاضت گذاشتند و عده ی رو که نااگاه ترند ریاضت میده
ریاضت میده چون حاضر نیستند از انجه که تا حالا فکر میکرده اند دست بردارند
حاضر نیستند که توجه کنند که غلط غلطه حتی اگه سالها درست تعبیر میشده
حاضر نیستند که درست رو بپذیرند
حاضر نیسند پله به پله قدم به قدم راهی رو طی کنند و تا از درستی یک پله و صحت اون اگاه نشدند به خودشون اجازه ندن به پله بعد برن
حاضر نیستند که از اول پله اخر رو نپرن روش
مفهومی به اسم استپ بای استپ ازارشون میده
و ریاضی اینه که ادم رو شلختگی در بیاره
به ادم نظم بده
شلختگی دوست داشتنی و مطلوبه و نظم سخته
حالا کسی که عهده دار مبارزه با شلختگی و برقراری نظم میشه رو اسمش رو میگذارند ریاضی و این ریاضت و سختی رو برای خیلی ها به وجود میاره
از ریاضی و معلم ریاضی فرار میکنند
چون مخالف شلختگی رفتار و فکر هست
ریاضی و معلم ریاضی حتی در اموری مانند پاکیزه و مرتب نوشتن در مورد درست و مرحله به مرحله نوشتن در درست نمادگذاری کردند در درست استنتاج کردن هم دخالت میکنه
و اینجاست که داد خیلی ها در میاد
برای اینکه شکسته شدن یخ اشتباهاتی که سالها بر بدن و فکر شما بوده درد خواهد داشت
ریاضی فقط خودش برای خودش نیست
ریاضی ابزارهایی رو میسازه برای درست فکر کردن درست رد کردن درست اثتبات کردن و درست شک کردن
این ابزارها رو هر کسی میتونه داشته باشه و استفاده کنه در امورش
بنابراین اصل ریاضی خوشبختانه قابل اعطاست
قابل اعطا به یک بازیگر سینما به یک مهندس شیمی و یا یک لیسانس ریاضی
و چه لیسانسهای ریاضی ای هستند که شاید چیزی از زیبایی و منطق ریاضی ندونن
ریاضی حتما جنبه های فروان و گوناگون زیبایی داره که من تنها تونسته ام بخش منطقش رو درک کنم من یک دید کلی در مورد منطق ریاضی در سایر امور دارم
اما به طور تخصصی چه کتابها که نوشته نشده در باب رابطه ریاضی و موسیقی در باب ریاضی و جهان هستی
ریاضی و گیاهان ریاضی و ...
اونجا که ریاضی نیست مثل بحث در مورد هر چه که در کتگوری خوبی ها و بدی ها قرار میگره اگر خیلی درست و منصفانه فکر کنی و حرف بزنی به جایی میرسی که بگی :
من کم میدانم
من در حال تغییر هستم به طور مداوم
من نمیدانم
هیچ چیزی به اسم خوب یا بد وجود ندارد
من اجازه ندارم چیزی رو خوب یا بد بنامم و بر اساس اون حکم صادر کنم
خب این یه فضای ضعیف و گارد بسته س
در ریاضی
تو میدانی
تو منطق متضادی نمتوانی داشته باشی با گذشت زمان
غلط و صحیح وجود دارد
و تو مجازی که چیزی را رد یا اثتبا کنی .
اینجا سینه ت رو جلو میندازی سرت رو بالا میگیری و سیلی میزنی توی صورت تمام نمیتوان ها و نمیشود ها و نمیدانم ها و اجازه ندارم ها .
این ریاضیه و رسالتش اینه که این شیوه های درست رو به مردم یاد بده
معلم هاشم همین طور
اما نمیشه یا نشد
پیاده نمیش
زبان ادمها و فکر ادمها با زبان و فکر درست ریاضی فاصله داره فرق میکنه
شاید هم حق دارند که نخوان
شلختگی فکر و تن لذت خاص خودش رو داره
این اجازه هست که نخوای ریاضت بدی به خودت اینکه به طور غیر مستقیم در عوض ریاضت بزرگتر و پنهانی برت سایه خواهد افکند رو حالا مدنظر قرار ندیم
اما این بین یه اتفاق میمون افتاد
یه اتفاق که هم به ریاضی جون تازه ای داد هم به طرفداران منطق
باب جدیدی باز شد ...
بابی که دستاورد فوق العاده مبارک جنگهای جهانی بود
دنیای الکترونیک و فردای اون روز دنیای کامپیوتر
فوق العاده بود
ریاضی دانش اموز خلف خودش رو پیدا کرد
منطق و التزام به منطق و ایجاد مخلوق منطقی و منطق فهم ممکن شد
انسان نبود اما منطق یک جا به کار گرفته شد
در مدارات منطقی
در دنیای الکترونیک
و بعد از اون در مجموعه ای از اونها یعنی کامپیوتر ها
و بعد زبان ریاضی ای برای این دستگاه های حرف گوش کن به نام زبانهای برنامه نویسی و سیستم عامل ها ایجاد شد
و بعد تازه دیدیم صد ها سال بی منطقی و بی ریاضی ای در مقابل چند سال منطق صفر و یک میشود نمیشود است و نیست ترو و فالس چقدر ضعیف کوچیک و قابل لمس بود
و چقدر حسرت ها بر دل اهالی کامپیوتر بود و ماند که چه میشد انچه که در این موجود زبان فهم هست که از اسمان هم نیامده از دل خود فرهنگ و علم زمینیها امده اگر در جامعه بود اگر تاکسی و سوپرمارکتی بود اگر مکالمات و مباحسات بود چه میشد ...
الگترونیک و کامپیوتر فرزندن خلف منطق و استدلال ریاضی اند
به بابای خودشون جون تازه ای دادند و خودشون باعث شدند که به عنوان حقیقی غیر قابل کتمان برای همیشه باقی بمونن
رابطه و نزدیکی این 3 تا علم رو به هم حتما همه میدونن
چه لیسانس های ریاضی ای که برای ارشد نرم افزار میخونن
چه لیسانس های برقی که برای ارشد کامپیوتر میخونن
و چه دروس مشترک زیادی بین این سه رشته هست ...
ریاضی حرفهاش رو و منطقش رو برای مردم بازگو کرد اما شنوندگان زیادی نداشت ولی در عوض یه شنونده خوب برای خودش پیدا کرد
کامپیوتر
درکامپیتوتر اتوپیای تمام انچه که ریاضیات در پی_ش بود و به چشم ندید رخ داد
کامپیوتر اونی رو انجام میده که تو ازش خواستی
اونی رو میگه که تو بهش گفتی
زبانت رو میفهمه و زبانش رو میفهمی چون زبانش رو خودت بهش دادی
و این رویاییه
ادم بچه شم نمیتونه اینقدر زبان بفهم و همساز خلق کنه
میفهمی چشه و میفهمه چته و چه میخوای
با سر افرازی یه دکمه رو فشار میدی چون میدونی چیه و چی اتفاقی میفته
و این جاهای دیگه همیشه نیست ...